امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - آدمیزاد موجود اجتماعی است و برای این موجود اجتماعی، ارتباط با هم نوعانش یک امر حیاتی به حساب میآید. رابطهای که هزاران وجه و شکل مختلف دارد و به پلهای دیگری غیر از کلمه هم نیاز دارد. یکی از این پلهای ارتباطی، استفاده از نمادهای مختلف است. قصد ندارم درباره نمادشناسی صحبت کنم، چون دراین زمینه مقالات و کتابهای زیادی نوشته اند و رشتههای دانشگاهی متعددی هم تأسیس شده است.
اینکه نمادها در زبانها و فرهنگهای مختلف باهم متفاوت اند و پشت سر هر نشانهای هم در هر فرهنگی، داستانی طولانی و گاهی باستانی است و اینکه فقط بعضی از آنها به دلیل کثرت استفاده هنرمندان، بین المللی شده اند و چیزهایی از این قبیل، موضوعهایی واضح اند که احتیاجی به توضیح بیشتر ندارند. قصدم از مطرح کردن این مسئله، اشاره به آن قسمت بین المللی نمادهاست.
نمادهای قابل شناختی که تقریبا همه از داستان پشت سرشان خبر دارند و لازم نیست برای فهمیدن معنی آنها توضیح اضافی بدهیم. چیزهایی که خودشان به تنهایی میتوانند بدون ردوبدل شدن حتی یک کلمه، جملهای یا پاراگرافی یا حتی کتابی باشند.
هنرمندان هم به عنوان آدمهایی که کمتر اهل بازیهای کلامی هستند و جهان پیچیده نشانهها را درک میکنند، ترجیحشان بر این است که در یک قاب یا کلامی مختصر حرفشان را بزنند؛ پس ناگزیرند از این نمادها استفاده کنند. در بین هنرهای هفت گانه، وابستگی به نمادها نزد هنرهای تجسمی بیشتر نمود دارد.
نقاشان، عکاسها و فیلم سازان زیادی بوده اند که از این قابلیت استفاده کرده اند، ولی از بین شاخههای فراوان هنرهای تجسمی کارتون و کاریکاتور به این بخش -نمادگرایی- بیشتر از همه وابسته است. هنری که حتی طراحی و نقاشی هم در آن به قدر نشانه شناسی مهم و کارآمد نیست. یکی از این نشانهها قلم است؛ نمادی که قبلتر هم درباره اش زیاد گفته اند و زیاد شنیده اید. ولی همین یک عنصر میتواند به تنهایی نشان از بسیاری چیزها باشد. هنر، نویسندگی، اندیشه و مواردی از این دست در کارتون و کاریکاتور نمادشان یکی است.
شکل قلم به صورت عام را کارتونیستهای بسیاری برای اشاره به تفکر و اندیشه و کتاب خوانی و نوشته استفاده کرده اند. ولی وقتی بر شکل و اندازه آن تأکید میشود، موضوع کمی فرق میکند. در اثر پیش رو که از کارتونیست کاربلد آرژانتینی «مارسلو ماسکوئرا» است، مخاطب با شکل جدیدی از قلم آشنا میشود. شکلی که او با تأکید روی آن میخواهد چیزی را به مخاطب القا کند.
قلم در اثر ماسکوئرا، هیچ نشانهای از آن صلابت و قدرت همیشگی اش را ندارد. قلمی که او به تصویر درآورده، یک مداد کوتاه شده است که بر دوش آدمی کوتاهتر از خودش درحال حمل است. کارتونیست با زبان نمادها هم شوخی میکند و از چیزی که همه به عنوان بیرق ایستاده آزادی و اندیشه میشناسند، تصویری درهم شکسته و خورده شده نشان میدهد؛ تصویری که فقط به وجه هنری این عنصر اشاره میکند، نه وجوه دیگر این نماد. مداد تنها وسیله هنرمند -در اینجا هنرمندی که کار طراحی و کارتون و نقاشی میکند- است که میتواند حرفش را با او بزند. مدادی که تراشیده و نرم است و با کوچکترین فشاری ممکن است بشکند. وسیلهای که اگر هم کاری به کارش نداشته باشند، بعد از مدتی محکوم به نابودی است.
آن هم از سوی همان کسی که با آن کسب درآمد میکند و حرفش را با آن میزند. این نابودی فقط نابودی مداد و هنر نیست، که نابودی هنرمند نیز هست. هنرمندی که نتواند حرفش را آن طور که باید، بزند، آدم مرده است. ولی خاصیت هنر اصیل این است که زخم میزند و کم کم روح را میجود.
ماسکوئرا هنر را مدادی بر دوش هنرمند تکیدهای تصویر کرده و مرد را در سایه قلم قرار داده است. به نظر او همه شخصیت آن مرد ازپاافتاده که به سختی قدم برمی دارد، در سایه آن مداد و آن هنر خلاصه میشود؛ مدادی که تراشیده و سنگین است، ولی از خودش ردی برای آیندگان برجا میگذارد.